شيوه هاي قرآني نهادينه کردن ارزشهاي ديني در کودکان و نوجوانان
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17191
بازدید دیروز : 8958
بازدید هفته : 360006
بازدید ماه : 17191
بازدید کل : 11074042
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 25 / 3 / 1394

مسئوليت الگوها 

با توجه به نقش خطيرالگوها،مسئوليتي بس سنگين نيز متوجه آنهاست.والدين و مربيان زماني مي تواند از روش الگويي استفاده ونتيجه بگيرند که موارد ذيل را رعايت کنند. 
1.والدين قبل از توصيه به ارزش هاي ديني بايد خود دراين امرپيشتازباشند.اميرمؤمنان علي (ع) دراين باره مي فرمايند:«هرکه خود را پيشواي مردم سازد،بايد پيش از تعليم ديگران به تعليم خويش بپردازد،و بايد تربيت کردنش، پيش از آنکه با زبانش باشد،با سيرت و رفتارش باشد و آنکه خود را تعليم دهد و تربيت نمايد،شايسته تر به تعظيم است از آنکه ديگري را تعليم دهد و تربيت نمايد». (6) (نهج البلاغه، حکمت 73)
2. مربيان و والدين سعي کنند به صورت عملي و رفتاري کودکان را به مسايل ديني دعوت کنند.امام صادق(ع) به اين امرتوجه داده،مي فرمايند: 
مردم را با رفتارخويش به حق دعوت کنيد،نه با زبان خويش. (7) 
3. والدين همراه بايد مراقب باشند بين گفتار وعملشان تناقض به وجود نيايد. 
4. اشتياق مربيان و والدين بايد درانجام مسايل ديني نسبت به کودکان و نوجوانان چندبرابرباشد.
هيچ کس را نيست ره سوي وصال؛تا نباشد رهبرش صاحب کمال 

3.روش محبت 

يکي ازابزارهايي که مي تواند ما را درنهادينه کردن آموزه هاي ديني درفرزندان به هدف برساند محبت کردن است. محبت يکي ازعوامل بسيار مهم درجذب افراد مي باشد که اثر آن برروي فرد تربيت شونده عميق و پايدار مي باشد. دراين مدت والدين مي توانند منويات تربيتي خود را به افراد القا کنند و تغييررفتار را درآنان مشاهده نمايند.

ازمحبت تلخ ها شيرين شود 
ازمحبت سرکه ها زرين شود

از محبت دُردها (8) صافي شود 
از محبت دردها شافي شود

ازمحبت مرده زنده مي کنند 
ازمحبت شاه بنده مي کنند (9)

دردين اسلام،محبت به عنوان اساس و رکن درجذب و هدايت انسان ها به شمار مي رود.اديان الهي برپايه محبت به دل ها رسوخ کرده و راسخ مانده اند يکي ازمهمترين و مؤثرترين روش هاي پيامبراکرم (ص) استفاده ازاين روش بوده است. زيرا با اين روش جاذبه درافراد ايجاد مي کردند و هم انگيزه ي آنها را افزايش مي داد.و اگرپيامبراکرم (ص) اين روش را پي نمي گرفت،آن همه اعراب باديه نشين به دورش جمع نمي شدند تا ازباديه نشيني و بربريت به تربيت و فرهنگ ديني پناه آورند.حضرت علي (ع) درباره اهميت و تأثيراين روش مي فرمايد:«دوستي ورزيدن نيمي ازخرد است». (نهج البلاغه،حکمت 142) و درجاي ديگرمي فرمايد «دوستي ورزيدن پيوند با مردم را فراهم مي آورد». (نهج البلاغه، حکمت 211) درواقع نيروي محبت ازنظرتربيتي،نيرويي عظيم و کارسازاست و بهترين تربيت آن است که بدين روش تحقق يابد،زيرا محبت با فطرت و سرشت آدمي سازگاري زيادي دارد و پذيرش آنها از ناحيه درون و بدون هيچگونه تحميلي است.ضرورت و اهميت به کارگيري روش محبت از اين روست که محبت اطاعت آوراست و سبب همساني و همراهي فرزند با والدين و مربي مي شود.ازعلي (ع) نقل شده است که از رسول خدا (ص) درباره ي روش و سنت آن حضرت پرسيدم،فرمود:«والحب اساسي»؛محبت بنياد واساس (روش و سنت) من است.(الشفا بتعريف حقوق المصطفي، ج 1،ص 187) 
چگونه محبت باعث دروني شدن يک رفتار مي شود؟
ميان محبت و اطاعت رابطه اي بسيارقوي وجود دارد. با ظهورمحبت همرنگي و اطاعت پيدا مي شود.محبت هرکسي که دردل آدمي بنشيند مطيع و پيرو او مي شود و ازخواست او سرپيچي نمي کند.انسان اسيرمحبت و محکوم آن است،تا جايي که گفته اند:«الانسان عبدالاحسان» (غررالحکم،حديث 8771) احسان و اظهاردوستي،مي تواند بشر را تا سرحد بندگي به پيش ببرد و البته اين نتيجه طبيعي محبت ورزي نسبت به انساني است که فطرت بشري خويش را از دست نداده باشد. 

اگروالدين و مربيان بين کودکان و نوجوانان رابطه ي توأم با مهرو محبت برقرارکنند بين خود و کودک يک حوزه ي عاطفي ايجاد خواهند کرد که به واسطه ي آن توجه کودک جلب مي شود.وقتي توجه کودک جلب شد،پاسخ هاي مثبتي دربرابر دستورات و راهنمايي ها ازخود نشان مي دهد و درصورت دوام اين محبت و راهنمايي هاو پاسخ هاي مثبت،آموزه هاي ديني درکودک و نوجوان به صورت ارزش درمي آيد و دراو نهادينه مي شود. 
سعدي معتقد است تأثيرمحبت و مهرورزي و احسان، معجزه آسااست.به گونه اي که علاوه برانسان،حيوانات را هم تحت تأثيرقرار مي دهد.او دراين باره مي گويد:

به ره در يکي پيشم آمد جوان 
به تگ اندر پي اش گوسفندي روان

بدوگفتم که اين ريسمانست و بند 
که مي آرد اندر پي ات گوسفند

سبک طوق و زنجير از او باز کرد 
چپ و راست پوييدن آغاز کرد

هنوز از پي اش تازيان مي دويد 
که جو خورده بود از کف مرد و خويد

چو بازآمد از عيش و شادي به جاي 
مرا ديد و گفت اي خداوند رأي

نه اين ريسمان مي برد با منش 
که احسان کمنديست در گردنش

به لطفي که ديدست پيل 
دمان نيارد همي حمله بر پيلبان (10)

به وجود آوردن احساسات عاطفي و اخلاقي يکي از اصول مهم و اصلي است که بايد بين کودک و پدر و مادر،يا بزرگسال به وجود آيد؛زيرا هرکدام به نوبه خود نقش مهمي را در سازندگي شخصيت کودک دارند واگراين اصول بر پايه درستي درمحيط خانواده استوارنباشد،بدون ترديد ناهنجاري در رفتارو اخلاق کودک به وجود مي آيد.(ژان پياژه، 1369، ص 119) ژان ژاک روسو درکتاب اميل دراين باره مي گويد: کودک داراي شخصيت مستقلي است،او نبايد به طور آشکار و جابرانه تحت فرمان قرارگيرد. پدرو مادر بايد با او مانند دوست و موافق باشند و يا لااقل نبايد بداند که تحت فرمان قرار گرفته است و بايستي فرمان او را بپذيرد،فرزندان نبايد فکر کنند که پدران و مادران به آنان دستور مي دهند،فرمان اگر دوستانه باشد،کودکان با والدينشان دوست مي شوند. 
درواقع محبت نياز مستمر و هميشگي کودک است و همواره بايد کودک را با محبت کردن همراه خود کرد. براين اساس مي توان گفت که نگرش مثبت فرزندان نسبت به مذهب و امور ديني ريشه درمهرورزي و محبت والدين دارد. آنان مي توانند با ايجاد فضايي آکنده ازمهر و محبت، تجربه خوشايندي در ذهن کودک ايجاد نمايند و بين امورديني و ذهن کودک ارتباط قوي برقرار نمايند. 
البته محبت شرايطي دارد که عبارت است از:
-محبت به کودک بايد راستين باشد. 
-محبت را بايد ازدل و زبان آورد تا فرزند آنرا با تمام وجود لمس کند. ممکن است پدري و مادري فرزند خود را در دل دوست داشته باشند اما اظهارنظرنکنند اين نوع محبت تأثير چنداني ندارد. 
-محبت به فرزندان بايد يکسان باشد. 
-محبت نبايد مانع امر و نهي گردد .
-محبت به کودک بايد معقول و به اندازه صورت گيرد. 

4.روش بصيرت بخشي 

بصيرت چنين تعريف شده است:«قواي در قلب، نوراني به نور قدسي است که به واسطه آن حقايق و بواطن را مي بيند؛ همانگونه که چشم،صورت اشيا را مي بيند».(التعريفات، ص 20) دکترشرفي درکتاب تربيت اسلامي با تأکيد برديدگاه امام خميني بصيرت درتربيت را اينگونه معرفي مي کند: «در حقيقت،بصيرت يا بينش به طرزتلقي آدمي ازامور و حوادث نيزاطلاق مي شود و به تعبيري ديگر،بينش،نوعي آگاهي عميق و گسترده است».
درمکتب تربيتي اسلام براي بهره مندي بيشترازدين وحاکم ساختن آن برحيات عادي و مبارزه با ديانت تقليدي و تحديد و تعديل آن،ابتدا همگان را دعوت به تفکر و تعقل درمفاهيم و مبادي دين و کشف حقانيت ديانت الهي ازميان اديان سنتي و موروثي مي نمايد و ازتقليد کورکورانه ازآبا و اجداد به شدت منع کرده،مي فرمايد: 
«إنّ شرالدّوات عند الله الصّمّ البکم الذين لا يعقلون»؛(انفال، 22) بدترين جنبندگان نزد خداوند کساني هستند که تعقل نمي کنند و ازاستماع و اظهارحق عاجزو ناتوان هستند.يکي از محورهاي اساسي درامرتربيت،توجه به روش معرفت و بصيرت مي باشد؛معرفت و بصيرت به معناي نوعي آگاهي عميق و گسترده است که نتيجه آن ايجاد پيوند بين انسان و واقعيت مورد نظر مي باشد. در قرآن کريم نيز اين روش مورد تصريح قرارگرفته است:«قد جاءکم بصائر من رّبکم فمن أبصر فلنفسه و من عمي فعليها»؛(انعام، 104)
«آيات الهي و کتب آسماني که سبب بصيرت شماست،البته از طرف خدا آمده؛پس هرکس بصيرت يافت،خود به سعادت رسيد و هرکس کوربماند درزيان افتاد».
اگرانسان بصيرت و آگاهي نداشته باشد نمي تواند تکاليف الهي را بشناسد تا به اطاعت ازآنها تن دردهد و به هدف حيات خويش برسد.پيامبراکرم (ص) دراين خصوص مي فرمايد:
«ليس الاعمي من يعمي بصره انما الامي من تعمي بصيرته»؛ (نهج الفصاحه، حديث 2373، ص 362) «کورآن نيست که چشم او نتواند ببيند،بلکه کورکسي است که بصيرتش کور باشد».
پيامبراکرم (ص) ازسوي خداوند مأمور مي شود به صراحت اعلام کند که «حرکت او و پيروانش بر مبناي بصيرت و روشن بيني است». (11) 
بصير به چه کسي اطلاق مي شود؟ 
در روايات بصيربه کسي اطلاق مي شود که بعد از شنيدن سخنان به تفکر مي پردازد،بعد ازمشاهده اموردرباره آنها به تفکرمي پردازد و ازمايه هاي عبرتي که درحوادث است عبرت مي گيرد و تلاش مي کند در راهي که داراي علايم و نشانه هاي واضح است،سيرکند و دراثردرک و بينش دروني حالتي براي او ايجاد مي شود که ازافتادن درمهالک پرهيز مي کند. 

«فانما البصير من سمع فتفکر و نظر فأبصر، وانتفع بالعبرثم سلک جدداً واضحاً يتجنب فيه الصرعه في المهادي». (محمدي ري شهري،ميزان الحکمه،ج 1،ص 423) 
سوق دادن به سوي نور و روشنگري درون انسان ها که وظيفه پيامبران الهي بوده،برمبناي روش بصيرت صورت مي گرفت.زيرا درشناخت برمبناي بصيرت و آگاهي و تعقل، انحراف و کج روي نيست.بنابراين والدين و مربيان مي توانند با کودکان و نوجوانان درباره ي ارزش هاي ديني بحث و گفتگو کنند که:هدف ازخلقت و آفرينش انسان ها چيست؟ دين چه نقشي درزندگي دارد؟چرا ما بايد عبادت کنيم؟ رعايت ارزش هاي ديني چه تأثيري درزندگي انسان دارد؟... و به اين وسيله نوعي بصيرت و بينش و دگرگوني دروني در آنان ايجاد کنند و مطمئن باشند که 
اگربتواند دگرگوني دروني درکودک ايجاد کنند،تغييررفتار و ترغيب کودکان و نوجوانان به مسائل ديني را مشاهده خواهند کرد.

کودکان را مي بري مکتب به زور 
زانکه هستند از فوايد چشم کور

چون شود واقف،به مکتب مي دود 
جانش از رفتن شکوفه مي شود

مي رود کودک به مکتب پيچ پيچ 
چون نديد ازمزد کارخويش هيچ (12)

آثاربصيرت آفريني 

-بصيرت،نگاه فرد را از سطح و پوسته ي رويدادها مي گذراند و به عمق و باطن آنها نفوذ مي دهد. 
-بصيرت موجب تعادل و ثبات روح فرزندان مي شود و آسيب پذيري دربرابرحوادث و عوامل تهديد کننده معنويت کمتر شود. 
-بصيرت مشکلات و سختي ها را آسان جلوه مي دهد. (13)

5. روش قصه گويي 

يکي ازوسايل تعليم و تربيت داستان است. شواهد تارخي نشان مي دهد که داستان و قصه يک وسيله رايج و عمومي در ميان همه ي اقوام و ملل بوده است و معمولاً هرزمان،نقالاني حرفه اي وجود داشته اند که درمجامع عمومي براي مردم قصه مي گفته اند.يونانيان قديم فرزندان خود را ازکوچکي به حفظ داستان هايي از «ايليا»،«همر» و «اُديسه» وادار مي کردند. 
افلاطون ارزش و اهميت [قصه ها]، داستان ها و افسانه ها را در تربيت کودک دريافته مي گويد:«پس بايد پرستاران و مادران را وادارکنيم که فقط حکايات را که پذيرفته ايم براي کودکان نقل کنند و متوجه باشند که پرورشي که روح اطفال به وسيله حکايات حاصل مي کند به مراتب بيشتر از تربيتي است که جسم آنها به وسيله ورزش پيدا مي کند».(عطاران، 1368، ص 123) 
بسياري ازاديبان، نويسندگان، فيلسوفان و عالمان اخلاق که به قدرت زبان قصه آگاه بوده اند،افکارخود را دراين قالب بيان کرده اند.بوعلي ازجمله کساني است که درقصه ي «حي بن يقضان» بسياري از مضامين بلند عرفاني را آورده است. و يا غزالي درکتاب «کيمياي سعادت» فراوان ازحکايت و تمثيل بهره جسته است.

اهميت قصه در قرآن

قصه درقرآن کريم، بازگو کردن سرگذشتي است که از واقعيات عيني حيات بشرحکايت دارد،تا براي آيندگان عبرتي باشد.قرآن خودش را به عنوان يک منبع داستان معرفي مي نمايد و مي گويد:«ما اخبار پيامبران را به صورت قصه براي تو بيان مي کنيم تا به قلب تو آرامش دهيم و به همين وسيله حق آشکار مي گردد و براي مؤمنين موعظه و تذکرخواهد بود». (14) 
آنچه ازآيات قرآن به دست مي آيد نشان مي دهد که اهداف قصه هاي قرآن درمحورهاي زيرخلاصه مي شود:
1.تربيت و آموزش از طريق آموزش القاء غيرمستقيم. 
2.عبرت و تفکر. 
3.بيان حقايق و احياي تفکرديني صحيح برمبناي زدودن خرافات. 
4.شاهد صدق نبوت و زمينه براي گسترش دعوت. 
5.آرامش خاطرپيامبرو اميدآفريني در دل هاي مؤمنين با نويد موفقيت.(معرفت، 1379، ص 276) 
چگونه قصه و داستان برانسان تأثير مي گذارد؟
در تعليم و تربيت قصه گويي روشي است که به وسيله آن به طورغيرمستقيم دراعماق روح کودک و نوجوان تأثير مي گذارد.داستان نويس و قصه گو،ضمن بيان وقايع مهم اقوام، ملل و شخصيت هاي مهم تاريخ،روح خواننده و شنونده را به همراه خويش تا عمق تاريخ مي برد،و الگوهايي را برايش مجسم مي سازد تا ازگفتار و رفتارشان سرمشق بگيرند و پيروي کنند. تأثيرات قصه و داستان غيرمستقيم و نامرئي است.به طورغيرمستقيم راه را نشان مي دهد و هدايت مي کند،عبرت مي دهد،موعظه مي کند، تشويق مي نمايد، مي ترساند، اميدوار مي کند ،همه ي اينها به طورغيرمستقيم القا مي شود و به همين جهت پايدارخواهد بود.(اميني، 1379، ج 2، ص 109) درواقع شنيدن قصه يکي از کارهاي مورد علاقه کودکان و نوجوانان است.آنها با هيجان زياد به داستان گوش مي دهند و خود را دراختيار قصه گو قرار مي دهند که دراين صورت به صورت غيرمستقيم تأثيرات لازم را مي پذيرند. قصه،نه تنها پيام هاي مفيدي براي کودک دارد،بلکه اگربه گونه اي جذاب و مناسب طراحي و بيان شود،کودک ونوجوان مي کوشد خود را با شخصيت هاي آن قصه همانند سازد. (مجموعه مقالات نماز و خانواده،1386، ج 1،ص 249) والدين و مربيان مي توانند با بيان داستان هاي مذهبي و ديني،زمينه ي رشد و شناخت کودک را فراهم سازند و با ارائه ي قصه هاي آموزنده و جذاب به ساخت الگوي ذهني آنان با گرايشات معنوي بپردازند و زمينه ي علاقه و انگيزه ي آنان را درانجام مسايل معنوي فراهم آورند.دراين صورت نوعي اشتياق در آنان ايجاد مي شود و درنتيجه کودک و نوجوان ازانجام اعمال ديني احساس رضايت مي کند،که اين رضايت باعث دروني شدن عمل اخلاقي درآنان مي شود. 

نتيجه 

آشنا کردن کودکان و نوجوانان با معارف و ارزش هاي ديني و مذهبي يکي از اصول مهم در تعليم و تربيت اسلامي محسوب مي شود و روز به روز با توسعه ي زندگي اجتماعي؛ علمي و سياسي ضرورت آن بيشتراحساس مي شود. بنابراين يکي از محورهاي مهم و اصلي تربيت بايد عمق بخشيدن آموزه هاي ديني درکودکان و نوجوانان باشد،زيرا دراين صورت است که فرزندان از هرنوع آسيب هاي اخلاقي و اجتماعي مصون مي مانند.بسياري از شرارت هاي افراد ناشي از نداشتن تربيت ديني و اخلاقي مي باشد و دروني شدن ارزش هاي ديني باعث مي شود آنان دربرابراين انحرافات مقاومت بيشتري داشته باشند. 
تربيت ديني فرزندان را بايد ازکودکي آغاز کرد. زيرا روح آنان دراين زمان انعطاف پذيري قابل توجهي دارد و هرچه انسان بزرگتر مي شود ازاين انعطاف کاسته مي شود.با توجه به اينکه کودک دراين دوران از حساسيت ها و لطافت هاي خاصي برخورداراست،بايد ازبهترين شيوه ها بهره گرفت تا نتايج مفيد و مؤثرحاصل شود.يکي از روش هاي بسيار مؤثر درتربيت تشويق کارهاي خوب کودکان و نوجوانان است. تشويق راهي مناسب درايجاد انگيزش به سوي کارهاي مثبت مي باشد.تشويق در روح آنان اثر مي گذارد و آنها را به انجام اعمال نيک تحريض و ترغيب مي کند.يکي ديگراز شيوه ها روش الگويي است.دراين روش فرد،از فرد يا افراد ديگر به عنوان سرمشق و الگو استفاده مي کند و تحت تأثير مشاهده از رفتار ديگران پيروي نموده و خود را با آن همساز مي کند. روش محبت يکي ازعوامل بسيارمهم درجذب افراد مي باشد که اثرآن بر روي فرد تربيت شونده عميق و درازمدت مي باشد.دراين مدت مربي مي تواند منويات تربيتي خود را به کودک القا کند و تغييررفتار را در کودک مشاهده کند. داشتن بصيرت و آگاهي نسبت به انجام يک کار،دوام و قوام آن عمل را بيشترخواهد کرد بنابراين روش بصيرت بخشي،روش مؤثري براي نهادينه کردن ارزش ها در کودکان و نوجوانان محسوب مي شود.با روش قصه گويي نيز مي توانيم دراعماق روح کودک نفوذ کنيم و با بيان قصه هاي آموزنده و جذاب کودکان را با شخصيت هاي قصه همانند سازيم. 

پي نوشت ها: 

1. نحن الشعار و الاصحاب، والخزنه و الابواب، و لا تؤتي البيوت الا من ابوابها.نهج البلاغه خطبه 154.
2. ايها الناس من سلک الطريق الواضح ورد الماء و من خالف وقع في التيه،(نهج البلاغه، کلام 60201). ناشنواي واقعي که ازابتدا توانايي شنيدن ندارد بالتبع لال خواهد ماند. 
3. جلال الدين محمدمولوي مثنوي معنوي،دفتر اول. 
4. ان الله سبحانه وضع الثواب علي طاعته،والعقاب علي معصيته ذياده لعباده عن نقمته و حياشه لهم الي جنته.نهج البلاغه حکمت 368.
5.جلال الدين محمدمولوي مثنوي معنوي،دفتر اول.
6.من نصب نفسه للناس اماماً فليبدا بتعليم نفسه قبل تعليم غيره، و ليکن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه و معلم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤديهم. (نهج البلاغه، حکمت 73) 
7. کونوا دعاه الناس بأعمالکم،و لاتکونوا دعاه بألسنتکم.(قرب الاسناد،ص 39) 
8. دراينجا به معني کينه و غل و غش مي باشد. 
9.جلال الدين محمدمولوي مثنوي معنوي، دفتر دوم.
10.سعدي،بوستان.
11.قل هذه سبيلي أدعوا إلي الله علي بصيره أنا و من اتّبعني... (يوسف، 108) 
12.جلال الدين محمدمولوي مثنوي معنوي،دفترسوم.
13.(تربيت اسلامي با تأکيد بر ديدگاه هاي امام خميني، دکتر محمدرضا شرفي)، WWW.Ghadeer.org
14.وکلاًّ نّقص عليک کن أنباء الرسل ما نثبّت به فؤادک و جاءک في هذه الحق و موعظه و ذکري للمؤمنين.(هود، 120) 

کتابنامه 
1. قرآن کريم .
2. نهج البلاغه. 
3. آشتياني، محمدرضا، (1384)، گنجينه آداب اسلامي، قم: انتشارات زهير. 
4.احمدي، احمد، (1364)،اصول و روش هاي تربيت در اسلام،انتشارات واحد فوق برنامه بخش فرهنگي جهاد دانشگاهي. 
5.اميني، ابراهيم، (1379)، اسلام و تعليم و تربيت، تهران: انتشارات انجمن اوليا و مربيان. 
6.بهشتي محمد، (1379)، آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت،تهران:انتشارات سمت، ج 2.
7. پياژه،ژان،پيرهانري سيمون، (1396)، ترجمه عنايت الله شکيباپور،روان شناسي کودک و اصول تربيتي جوانان، تهران: کتاب فروشي نيما. 
8.جمعي ازنويسندگان،(1386)، مجموعه مقالات نماز و خانواده،تهران:انتشارات انجمن اوليا و مربيان، ج 1و2.
9. حسيني زاده، علي، (زير نظر عليرضا اعرافي)، (1383)، سيره تربيتي پيامبراکرم و اهل بيت عليهم السلام، تهران: انتشارات حوزه و دانشگاه، ج 2.
10.خادمي، عين الله، (1379)، بررسي عوامل مؤثر بر دروني کردن ارزش هاي اسلامي دردانش آموزان، تهران: انتشارات اداره کل آموزش و پرورش.
11.دفترتحقيقات و برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش، (1369)،اخلاق وتربيت اسلامي،انتشارات چاپ و نشر ايران. 
12.دلشاد تهراني، مصطفي، (1382)، سيري در تربيت اسلامي،تهران: انتشار دريا.
13.شرفي،محمدرضا، (بي تا)،تربيت اسلامي با تأکيد بر ديدگاه امام خميني،تهران:انتشارات مؤسسه تنظيم و نشرآثار امام خميني. 
14.شعباني،حسن، (1371)، مهارت هاي آموزشي و پرورشي،تهران:انتشارات سمت. 
15.عطاران، محمد، (1368)، آراي مربيان بزرگ مسلمان در باره تربيت کودک،تهران:وزارت آموزش و پرورش ـ دفتر امورکمک آموزشي و کتابخانه ها. 
16.محمدي ري شهري،محمد، (بي تا) ميزان الحکمه، قم: مکتب الاعلام الاسلامي. 
17.مطهري،مرتضي، (1371)، تعليم و تربيت دراسلام، قم: انتشارات صدرا.
18.معرفت، محمدهادي، (1379)، علوم قرآني، انتشارات مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد و سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت).
19. مولوي، جلال الدين (1372)، مثنوي معنوي، تهران: انتشارات نگاه. 
20. نوري طبرسي، حسين، (1408)، المستدرک الوسايل و مستنبط المسايل،بيروت:مؤسسه آل البيت لاحياءالتراث.
21. مجلسي،محمدباقر،(1403)،بحارالانوار، بيروت: دار احياء التراث العربي. 
منبع:نشريه مجموعه مقالات (قرآن و اخلاق )ج2


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: تربیتی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی